یادش بخیر

9سال پیش همچین روزی برا اولین بار شروع کردم تو دنیای مجازی زندگی کردن...زندگی که معلوم نیست تهش به کجا ختم بشه...زیباترین و ارامش بخش ترین حسهام مال وقتیه که مینوشتم...یادش بخیر مجرد بودم و همیشه بیکار،مخصوصا دم غروب که دوست دارم همیشه با خودم خلوت کنم،یه لیوان چای داغ مادر پز کنارم بود و فکر میکردم و مینوشتم...ولی حالا به جای اینکه فکر کنم چی بنویسم بیشتر فکر میکنم کی بنویسم...حالا دیگه دلخوشی ها عوض شده.هنوزم دوست دارم غروبها و آخر شبا بنویسم ولی اکثرا این تایمها مشغول همسر داری ام...هیییی.اونم یه جور دیگه لذت بخشه...مهم اینه که هنوز هستم...هنوز به علاقه های جوونیم علاقه مندم

نظرات 1 + ارسال نظر
آرزو سه‌شنبه 11 آذر 1393 ساعت 14:15 http://sodaayimoon.persianblog.ir

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.