بازگشت

سلام ما برگشتیم.جاتون خالی چقدر خوب بود و خوش گذشت...تلفن مهربون هم ابدا زنگ نخورد.کل روز شاید سه تا تماس داشت...از زندگی کنده شدیم سه روز.خوشبختانه همسفرای خوبی هم داشتیم...فقط کاش طولانی تر بود میشد با آرامش بیشتری سفر کرد...

ماه عسل

اولین و آخرین سفر دو نفره ای که رفتیم 8اسفند89بود که ماه عسلمون بود...حالا بعد 4سال باز قراره بریم ماه عسل،توسالگرد ازدواجمون...مهربون داره برنامه ریزی می کنه بریم یزد...دل من اصفهان می خواست ولی خوب عیب نداره همین که من باشم و مهربون کافیه...همین که 4روز می تونه استراحت کنه  ،البته اگه تلفنهای اعصاب خورد کن بزارن،خوبه...خوش می گذره...

بوی عید

یه وقتا خیلی خسته میشم،می برم،کم می آرم،یه دل سیر گریه می کنم...خدایا تا کی این وضعیتت ادامه داره؟؟خودت مرتب کن اوضاع رو...خسته شدم از دست خواهرشوهر و مادر شوهری که هر دو لجبازن وخودخواه و بعد 1.5سال هنوز مرغشون یه پا داره،هیچ کدوم حاضر نیستن بشینن و کمی فکر کنن،کمی محبت کنن به هم و تموم کنن این بازی مسخرشون رو...مهربون داره داغون می شه این وسط و اونا براشون اصلا مهم نیست.فکر خوشی ها و دعواهای خودشونن...خدایا ما رو بکش بیرون از وسط اینا...

دلم از این پرده ها خسته شده،دوست دارم بکنم بندازمشون دور و برم یه پرده کرکره ساده بخرم ،صبحها بدمش کنار و شبها صافش کنم... 

تو فکر کتابخونه هم هستم...عید داره می آد و من به جا تمیز کاری دوس دارم همه چی نو باشه...حسف که زور جیبم نمی رسه ...خدا رحم کنه به مهربون

گواهینامه لعنتی

برای بار سوم هم افتادم!قسمت نیست من راننده بشم شاید...خسته شدم دیگه...

گواهینامه لعنتی

برای بار سوم هم افتادم!قسمت نیست من راننده بشم شاید...خسته شدم دیگه...

حالم خرابه

نمیدونم اسمشو چی بزارم؟افسردگی؟پیری؟؟؟؟بی حسی؟؟؟خستگی؟؟؟؟چی؟؟؟

هر چی که هست اسمش حال من اصلا خوب نیست این روزها...قایم شدم پشت یه لبخند الکی وایبری...پشت اشکهایی که بی دلیل تو آغوش مهربونم می ریزم...چرا ؟نمی دونم!!!هیچی خوشحالم نمی کنه،فکر میکردم با خرید لبتاپ شبانه روز می شینم پاش،حتی نت گردی هم دوست ندارم این روزا!...بیرون از خونه که نمی رم تا مجبور نشم،تو خونه که کار نمی کنم ،همه چیز نامرتب و کثیف!!...حس و حال غذا پختن هم رو به آخراشه...خودم می دونم توجهم به مهربون هم گم و گور شده...ولی بازم حسش نیست...من چه بلایی داره سرم می آد؟؟چه بلایی دارم سر خودم می آرم؟؟؟من دوست ندارم این وضعیت رو...

کاش میشد بریم سفر،یه جای دور ،یه جایی من و تو تنها....

کی می شه تو خونه خودمون راحت باشیم،فقط خودمون باشیم؟؟کی؟؟من خسته شدم...