25دی

سلامممممم...

بعد 8 ماه در به دری بالاخره لب تاب دار شدم...

اینقدر دور بودم که حرف زدن یاد رفته...

پلی لیست

تو همه عمرم اینقد که آهنگ پاک کردم ،آهنگ گوش نکردم.همیشه دلم میخواد یه پلی لیست از آهنگای مورد علاقه ام داشته باشم ولی هیچ وقت نشده.اصلا بلد نیستم آهنگ نگه دارم...همش در حال پاک کردن آهنگم...

بعدداز مدتها

سلام بعد چند هفته...درگیر بودم همش مهمون داری...تیبا اومد.خیلی زودتر از یک ماه تحویل دادن.فردا هم باید برم مدارکش رو بگیرم...خواهری اینجا بود،گوشی خرید،خیلی خوشحاله...خدادبه خیر کنه...بعد سه هفته امشب من و مهربون و خونمون تنهاییم...دلم برا آرامش تنگ شده بسیار...هنوز ماشین قدیمی رو برا فروش نذاشتیم...نگرانم ...دوبار امتحان شهری دادم و افتادم...نیاز دارم تمرین کنم و مهربون وقت نداره...